تعداد بازدید : 8186

سفر نامه ماهیگیری در سکوی نفتی فروزان بهار 93

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه برنامه ماهیگیری فروزان قسمت پنجم:

 خوب بعد از شکسته شدن چوب و یه وقفه کوتاه ناشی از شک، ناصر خودشو رسوند و نخ و گرفت و شروع کرد به کشیدن و بقیه بچه ها جوری به اون نقطه قایق هجوم آوردن که قایق کج شد و نزدیک بود بیوفتیم تو آب و ماهی هم جوری یه زور دوباره آورد که  نخ دست ناصر رو برید و ناصر ولش کرد و دفعه بعد که کشید دیگه از ماهی خبری نبود! قلاب هم صحیح و سالم سر جاش بود و معلوم بود ماهی با یه چرخش اونو در آورده!
خوب به بنظرتون ماهی چی بود و چندکیلو بود؟
یکی گفت حداقل 100 کیلو بوده! خودم گفتم نه بابا حداقل 150 کیلو بود! یکی دیگه از دوستام گفت ای بابا یه کوسه 500 کیلویی بود ولی یک نفر که عاقلتر بود گفت کوسه به همچین طعمه ای نمی زنه و اگه بزنه یه ریسه بدون محافظ رو حتمی با دندوناش می بره و فقط 4-3 تا احتمال اولیه وجود داره اول اینکه ممکنه یه جش خیلی بزرگ باشه که چون نحوه کشیدنش با جش متفاوت بود باهاش موافق نیستم، دوم اینکه شاید یه شیر بزرگ باشه که این احتمال هم به همون دلیل ضعیفه و البته دندون های شیر هم دست کمی از کوسه نداره و می مونه 2 تا احتمال قوی تر : 1- یک تن باله آبی 2- یک سکن بزرگ که وزنش ممکنه حدود 30 تا 50 کیلو باشه(متداول در اون منطفه)که من با سکن موافقترم چون قلاب زیاد کج نشده بود و نشون می داد که با یه دهن گوشتی درگیر شده که شانس سکن رو بیشتر می کنه.
 مسئله بعدی که می خواستم بگم اینه که هیچ کدوم از خواننده ها به مشکلی که ریسه هندل هندی با چوب و چرخ ماهیگیری داره، تو کامنتها اشاره نکردن و اونم اینه که ما تو این روش حتمی به یه کمک احتیاج داریم چون وقتی ماهی گرفتیم و نخ رو کامل جمع کردیم که میله هندل به نوک چوب رسید تازه هنوز 4 متر از نخ باقی مونده که دیگه نمی شه با چرخ جمع کرد و 4 متر آخر رو یکنفر باید با دست جمع کنه و ماهیو بگیره :)
 خوب بعد از این اتفاق من که حسابی تو شک بودم سعی کردم با یه چوب سنگین تر که مورد استفاده در شب گذشته بود به ماهیگیری با این روش ادامه بدم که البته نشد چون نوک چوب اکشن سریعی نداشت و نمی شد اون شوک های ظریف رو باهاش اجرا کرد و منم که حسابی خسته بودم از این موقعیت استفاده کردم و یه چایی خوردم و چشم بندی که از فروشگاه مهتاب اتوبان قم به همین منظور خریده بودم رو به چشمام زدم و خوابیدم...
وقتی کاملا بیدار شدم ساعت 7 یا 8 شب بود و داشتم از گرسنگی می مردم! کم کم همه رو که خیلی دیرتر از من خوابیده بودن بیدار کردم و باز هم یه کنسرو لعنتی چرب دیگه!
 در حال شام خوردن بودیم که ناصر قایق رونمون یکی از دوستاشو دید که تنها این همه راه رو اومده بود، از اون ماهیگیرای قدیمی تعارق کردیم برای شام که پذیرفت و یه کم صحبت کردیم و تو همین صحبت ها قرار شد امید و فرهاد امشب برن توی اون قایق و یه تیم شن و با من و محمود به عنوان تیم دوم مسابقه بدن و شاید بتونن از این ماهیگیر قدیمی چیزی یاد بگیرن.
ساعت 10:30 شب، ماهیگیری رو با انگیزه زیاد شروع کردیم اولین صید با یه باراکودا دیگه شروع شد، همینطور ادامه دادیم تا بلاخره متوجه شدیم که نبرد سختی در قایق دوم بین امید و یه ماهی بزرگ در جریانه و بعد از30 دقیقه مبارزه سنگین بلاخره یک شیر بزرگ 23 کیلویی توسط امید به عنوان اولین شیر صید شد، در حالی که ما ماهیگیری می کردیم حمله ماهی های شکارچی به ساردین ها و ماهی های پرنده در تمام لحظات ادامه داشت و صحنه های بی نظیری رو بوجود می آورد، بیشتر این ماهی های مهاجم، ماهی تن بودن و ما هم از ناصر خواستیم که ما رو نزدیک این گله ها ببره و گرفتن ماهی تن شروع شد، اولی رو دوستم محمود از تیم ما گرفت و چه تن قدرتمندی بود، در حالی که تا عمق 3 متری زیر قایق اومده بود تسلیم نمی شد و حتی محمود نمی تونست از سرعتش کم کنه و شاید این ماهی بیشتر از 10 بار با سرعت طول قایق رو در رفت و برگشت شنا کرد، بلاخره تونستیم بگیریمش و در ادامه درگیری زیادی با این دسته تن داشتیم طوری که در هر قایق 2 نفر هم زمان در حال مبارزه با تن بودن و با حرکت ماهی های تن چوب رو از روی سر هم رد می کردن، خلاصه فقط اینو می تونم بهتون بگم که مگه لحظات بهتر از اینم تو زندگی آدم هست؟؟؟
خلاصه بعد از 2-3 ساعت دسته تن ها فاصله گرفت و تو سیاهی شب ناپدید شد و ما هم به ماهیگیری خودمون برگشتیم، برای هر نفر 1-2 مبارزه سنگین با شیر هم انفاق افتاد و اینجا باید به کیفیت پایین و مقاومت کم قلابهای D.A.M هم باید اشاره کنم که بر خلاف قیافشون خیلی بد ظاهر شدن و حداقل باعث فرار 4-5 ماهی بزرگ شدن و به راحتی تو یه مبارزه سخت صاف می شدن و ....
من از این برند خیلی راضیم و 2 تا چوب اسپینینگ، یه چوب سورف کستینگ و 2 تا چرخ حرفه ای ازش دارم ولی این قلابا باعث تعجب ما شد.
حدود ساعت 3 یک آرامش عجیبی برقرار شد و تا ساعت 5 هیچ قایقی نتونست حتی 1 ماهی بگیره، ولی ما همچنان به تلاش ادامه می دادیم، ممکنه به این دلیل بود که می دونستیم زمانمون رو به پایانه و شاید دیگه به این راحتی ها نتونیم این موقعیت رو تکرار کنیم خلاصه حدود ساعت 5 فرهاد یه باراکودا دیگه گرفت و هیجان دوباره شروع شد، ناصر که غر زدن رو برای رفتن شروع کرده بود با اسرار ما نیم ساعت دیگه نشست و تو این نیم ساعت 5 تا باراکودا بزرگ گرفتیم ، آخرین ماهی به قلاب من زد که یه باراکودا دیوانه بود و وقتی ناصر سعی می کرد تا مهارش کنه با یه پرش بلند 2 بار از روی گاف پرید و دفعه سوم به سمت صورت ناصر چنان پرشی کرد که یه آن فکر کردم کارش تموم شد ولی به هر حال بخیر گذشت و آخرین ماهی هم بالا اومد و ما فرهائ و امید رو با دستاورداشون مخصوصا بزرگترین ماهی این برنامه که همون شیر 23 کیلویی بود سوار کردیم و برگشتیم به همون اسکله بدون مشعل تا یه چایی و یکم نون و پنیر بخوریم و با یه وضعیت داغون از ماهی ها چند تا عکس بگیریم و راه بیوفتیم به سمت اون مسیر لعنتی 5 ساعته با این تفاوت که بعد از 2 شبانه روز ماهیگیری زیاد تفاوتی با یه مرده نداشتیم و حتی یه جای بدون درد تو کل بدنمون نبود و بجاش هزار تا صحنه بدیع تو ذهنمون بود با کلی تجربه جدید و البته کلی هم حرف نزده که بیشترش تو این سفرنامه گفته شد ....
پایان سفر نامه برنامه ماهیگیری سکوی فروزان
ارادتمند
 آرش امینی.

سفر نامه ماهیگیری در سکوی نفتی فروزان بهار 93 سفر نامه ماهیگیری در سکوی نفتی فروزان بهار 93 سفر نامه ماهیگیری در سکوی نفتی فروزان بهار 93 سفر نامه ماهیگیری در سکوی نفتی فروزان بهار 93

ویرایش شده توسط آرش امینی در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۹۵   ۱۸:۳۴
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
شبکه اجتماعی تخصصی ماهیگیران ایران

برای عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد کنید